در مسلخ عشق

در مسلخ عشق قربانی کدام چشمی؟
واژه های تنهاییت را برای که میسرایی؟
از عشق با که میگویی ؟
از برای دل که میخوانی؟
به تنگ آمده جان ، جان به لب مکن!
بگو حدیث عاشقانه ات
روانه کیست؟
به تنگ آمده جان ، جان به لب مکن!

.

فرح ناز گودرزی

میخانه

ما به آن میخانه خوش بودیم
و آن جام شراب
ما از آن باده ، قدح خواهیم
و آن ماه شباب

.
فرح ناز گودرزی

کوک سازم

سازم را کوک کرده ام
هفت سینم را چیده ام
منتظرم تا بیای دلبرم
چشم به در دوخته ام
وقتی ضربان قلبم تند شد
به احترامت تمام قد می ایستم

.

فرح ناز گودرزی

عشق

عشق ای حاکم سرزمین دلم ای غریبه آشنا آرام جان خسته ام بگو بگو به منِ دیوانه بگو به چه نام بخوانمت بگو بگو چگونه توصیفت کنم عشق ..... ای حاکم سرزمین دلم ای غریبه آشنا تکیه گاه جسم خسته ام عشق دلآرامم بگو بگو به چه سان بجویمت که ساز رفتن مینوازی و تاب ماندن نداری عشق .... ای حاکم سرزمین دلم ای غریبه آشنا

.

فرح ناز گودرزی

طلوع کن

طلوع کن به
روح غروب کرده ام
تا باز پس گیرم
گرمای از دست رفته ام
ای تو که خواب
از چشمانم ربوده ای
چه ظالمانه با
غروب هم پیمانه ای

.
فرح ناز گودرزی