تنم کویر خشک

تنم کویر خشک و
دلم پر ز التهاب
وجودم تشنه عشق و
کلامم پر ز اضطراب
دست من را بگیر و
بیش از این مکن
مرا بی تاب
وقت آن رسیده ،
سراب خیال مرا
بدل کنی تو به آب
آب رفته ز جوی
عمر مرا بکنی
خالی از هر گونه حباب
وقت آن رسیده
بگویی سفر نمیروی و
نمیگذاریم بمانم خواب
وقت آن رسیده که
دستم بگیری و
تا نیفتم و
بکنی تو ثواب

.

فرح ناز گودرزی

.

خون دل خورده ازعشق

.

خون دل خورده از عشقم
پس از این
خون به دل من نکنید
جامه عشق به تن کرده ام
اما سبب سوختن جامه
عشقم نشوید
ای دل ار بهر فراقش بشکستی
خوش باش
بشکستی خوش باش

.

فرح ناز گودرزی